مرحوم شیخ بعد از روایت تحف العقول» فرمودهاند: ورواه غیر واحد من رسالة المحکم و المتشابه للسیّد المرتضی». عادتاً بعد از تحف العقول» باید در این جا متعرّض کتاب محکم و متشابه» شویم، ولی عرض کردیم: چنین متنی حتّی به مقداری از تشابه، در کتاب محکم و متشابه» نیامده. کتاب محکم و متشابه» با این متن روایت تحف العقول» تباین کلّی دارد و لذا مثل مرحوم استاد (قده) در مصباح الفقاهة» و دیگرانی که شرح بر مکاسب» مرحوم شیخ نوشته و چاپ کردهاند متعرّض شدهاند که این جا تعجّب از شیخ انصاری است که چرا این حرف را زده. (1)
من جواب این شبهه را دادم و تعجّب میکنم که چهطور استاد ملتفت نشدهاند. مرحوم شیخ نظرش به عبارت وسائل» است، که: ورواه السیّد المرتضی فی رسالة المحکم والمتشابه ـ کما مرّ فی الخمس ـ». شیخ انصاری از این عبارت این طور فهمیده که روایت تحف العقول» در کتاب محکم و متشابه» هست و ما ـ یعنی: صاحب وسائل» ـ هم در خمس آن را نقل کردیم. شیخ این طور فهمیده، و لذا گفته: ورواه غیر واحد. یکی صاحب وسائل»، یکی صاحب حدائق». در حالی که صاحب وسائل» مرد ادیبی است و این کما» یعنی: با متنی که در کتاب خمس گذشت (همچنان که در کتاب خمس گذشت)؛ چون خود صاحب وسائل» میداند که متن محکم و متشابه» هیچ ربطی با این ندارد. البته خود عبارت وسائل» هم خیلی روشن نیست و مثلاً خوب بود بگوید: بالمتن الذی تقدّم»، یا مثلاً تقدّم شبیه این تقسیم». تصادفاً تقسیمی که در رسالۀ محکم و متشابه» آمده خماسی و یکی هم وجه الاماره (العماره؟) است.
بعد از کتاب تحف العقول» هرچند باید قاعدتاً بر حسب روشی که مرحوم شیخ انصاری انجام داده متعرّض کتاب رسالۀ محکم و متشابه» شویم، لکن چون فعلاً در حدیث تحف العقول» و شواهد حدیث تحف العقول» هستیم ابتدا شواهد خود حدیث را بگوییم، تا بعد به کتاب محکم و متشابه» برسیم.
وأمّا وجه الإمارة (العماره؟) فقول الله تعالی: "وَاعْلَمُوا أَنَّ مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ"». این اصلاً در تحف العقول» کلّاً نیست.
به هر حال، چون عبارت رسالۀ محکم و متشابه ـ حالا هر که مؤلّف آن است، سیّد مرتضی است یا دیگران ـ به هیچ وجه با تحف العقول» نمیخورد، ما الآن دیگر این جا شرحش نمیدهیم. آن عبارات را میخوانیم، امّا چون فعلاً کلام ما در تحف العقول» است، فعلاً به شرح مشابهاتش دست میزنیم، بعد برسیم به رسالۀ محکم و متشابه.
گفتیم: حدیث دو بخش و در بخش درآمد هم در کتاب تحف العقول» چهار تا و در فقه الرضا» دو تاست ـ یعنی: در فقه الرضا» از این چهار تا دو تایش را آورده، و عرض کردیم: مقدار عباراتی که در فقه الرضا» آمده روشنتر از تحف العقول» است و آن تعقیدات را هم ندارد. بعد هم ایشان از دعائم» نقل کرده. پس الآن ردّ پای این حدیث را در سه کتاب پیدا کردیم. کاملتر از همه تحف العقول» و ناقصتر فقه الرضا» و از همه ناقصتر هم کتاب دعائم» است (دعائم» تا جایی که من دیدم بخش هزینه را ندارد، و از بخش درآمد هم یکی را دارد و بخش درآمد را خیلی موجز نقل کرده، که تقریباً میشود گفت: نقل مضمون کتاب تحف العقول» است) و هر سه در عدم اعتبار مثل هم هستند. مرحوم صاحب وسائل» (قده) به تحف العقول» اعتماد کرده،(2) به فقه الرضا» و دعائم» اعتماد نکرده. امثال مرحوم آقای خویی و دیگر بزرگان اصحاب متأخّرین ما هم به هیچیک از سه مصدر اعتماد نکردهاند. (3)
راجع به تحف العقول» صحبت شد و نوبت کتاب فقه الرضا» است؛ چراکه متن بیشتری از این روایت را دارد و مطمئنّیم که مصدر فقه الرضا» و مصدر تحف العقول» یکی است. البته یا فقه الرضا» کمی دستکاری کرده، و یا نسخۀ تحف العقول» خیلی مشوّه بوده. متن فقه الرضا» انصافاً سالم است و هیچ مشکل و عیب عبارتی، تعقیدی، مطالب غیرواقعی در آن وجود ندارد.
کوتاه سخن اینکه: در میان روایاتی که ما داریم آنچه که بیشتر با روایت تحف العقول» تشابه دارد، عبارتی است که در کتاب فقه الرضا» آمده. در کتاب فقه الرضا» از دو بخش اساسی حدیث تحف العقول» (درآمد و هزینه) هزینه را اصولاً متعرّض نشده و از بخش درآمد هم که در کتاب تحف العقول» 4 تاست، دو تایش را متعرّض شده. متن آن خیلی نزدیک به متن تحف العقول» است ـ یعنی: کاملاً نشان میدهد که اصل اینها یکی بوده ـ و البتّه متن فقه الرضا» سالمتر و روشنتر است. این امر اقتضا میکند که مقداری راجع به کتاب فقه الرضا» صحبت بشود.
پانوشتها:
(1) أقول: لیس فی کتاب السیّد من روایة تحف العقول» عین ولا أثر، ولم تذکر حتّى بمضمونها فیه. نعم، ذکرت فیه معائش الخلق على خمسة أوجه: وجه الإمارة، ووجه العمارة، ووجه الإجارة، ووجه التجارة، ووجه الصدقات. إلّا أنّ ذلک غیر مربوط بما فی تحف العقول» سنخاً وحکماً، ولعلّ هذه الجملة صدرت من المصنّف إمّا من سهو القلم أو من جهة الاعتماد على ما فی الوسائل»؛ فإنّه قال بعد نقل روایة تحف العقول»: ورواه المرتضى فی کتاب المحکم والمتشابه». ولا یخفى أنّ کتاب المحکم والمتشابه» هذا هو بعینه تفسیر النعمانی المعروف. [مصباح الفقاهة فی المعاملات، المکاسب المحرمة (موسوعة الإمام الخوئی)، تقریر بحث السید الخوئی لتوحیدی التبریزی، ج 35، ص 17]
(2) البته با ضوابطی که ایشان گفتهاند، اعتمادشان هم مشکل است؛ چون ضابطۀ ایشان این است که کتاب باید مشهور باشد و در أمل الآمل» تصریح میکند که: ابن شعبة. له کتاب تحف العقول، مشهورٌ» و ما عرض کردیم: این شهرتی که ایشان ادّعا میکند مشکل است؛ چون شهرت از قرن دهم است و شهرت از قرن دهم نباید جزء معیارهای حجّیّت قرار بگیرد.
(3) لااقل هر سه مرسلاند. مخصوصاً مرحوم صاحب وسائل» که در فوائد خاتمه طریق خود به شیخ طوسی و به اصحاب را نقل کرده و به تحف العقول»، دعائم الإسلام» و فقه الرضا» اصلاً طریق نداریم.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی ، خارج فقه، 1 و 2/ 11/ 1384)
فقه
قواعد عامه
مکاسب
قواعد عامه در باب مکاسب
اولین قاعده عامه
حدیث تحف العقول
جستجوی قرائنی برای حدیث تحف العقول
اولین قرینه
کتاب فقه الرضا
درباره این سایت